برای دیدن عكس ها و كسب اطلاعات بیشتر راجب به Dreamhack به ادامه مطلب برین .

یک یتیم خانه در یک شب تاریک و طوفانی. راهرویی سراسر پوشیده از خون و بوی جسد تازه. در پرورشگاه، زیر نور روشن نوارهای جشن تولد، اما بجای لالایی، صدای فریاد یک گارد بسته شده به صندلی شنیده می شود. قاتلی بی صدا، یکی یکی شکارهایش را نابود می کند. یک لحظه، در این قایم موشک مرگبار، یک توپ رنگارنگ روی زمین قل می خورد و سر رشته آن به یک استخر توپ ختم می شود که بجای بچه ها، جسد یک مرد در آن پنهان شده است. اینجا یک یتیم خانه است، ولی تعداد اجساد با تیک تیک ثانیه ها بیشتر می شود. بهتر است اینجا را کارخانه تولید یتیم بنامیم.

Hitman: Absolution ساخته جدید استودیوی دانمارکی IO Interactive اکشن تر و خونین تر از قبل شده است. طنز تلخ آن همچنان باقی است و توره بلیستاد (Tore Blystad) کارگردان بازی می گوید: "در ابتدای ساخت Absolution ما این طنز را از بازی حذف کردیم. می خواستیم بازی جدی تر باشد، پس این طنز باید از آن حذف می شد. ولی بعداً دوباره به بازی بازگشت و ما هم از آن استقبال کردیم. این یکی از ساختارهای پایه ای بازی است." واقعاً هم همینطور هست. آن نیشخندی که در بعضی صحنه های قسمت های قبلی Hitman بر لب داشته اید را در این بازی دوباره خواهید دید. مرحله یتیم خانه اولین نمایش بازی است که IO بعد از E3 به مطبوعات نشان داده و بازگشت Agent 47 را بعد از 5 سال نشان می دهد.

در اینترنت با بازی ای به نام 1916: Der Unbekannte Krieg روبرو شدم. می خواستم از لینک آن بگذرم که یک تصویر سیاه و سفید از بازی دیدم. از آنجایی که به بازی های این سبکی (چیزی شبیه به LIMBO) علاقه دارم، کنجکاو شدم که ببینم این بازی چیست! وقتی به سایت سازنده آن رفتم، متوجه شدم که این بازی توسط چند دانمارکی تازه کار که هیچ وقت بازی نساخته اند، در حال ساخت است و یک مرحله از بازی برای دانلود هست. این مرحله را دانلود کردم و با یک بازی بسیار نوآورانه و به شدت خوفناک مواجه شدم. داستان بازی در زمان جنگ جهانی اول اتفاق می افتد. شما یک سرباز هستید که داخل خندق رها شده اید.

این خندق در واقع یک هزارتوی پیچیده است و تنها یک کاغذ پاره در دست دارید که روی آن به دانمارکی نوشته شده: "نردبان را پیدا کن" و تصویر یک نردبان هم روی آن کشیده شده است. در این سنگر بزرگ هیچ کس زنده نیست. سربازهایی که تکه تکه شده اند و تکه های کاغذی که به دانمارکی هستند. وقتی برای اولین بار حرکت می کنید، متوجه دوربین جالب بازی می شوید که دقیقاً همانند چشم واقعی انسان طراحی شده و تکان های شدید می خورد. در این هزارتو جلو می روید و هیچ ایده ای از اینکه آیا راه درست را می روید یا نه، ندارید. تنها صدای جنگ در دوردست و گاه، ناله سربازی شنیده می شود و صدای باران و برخورد پای شما با گل نشانی از زندگی است.